متن دكلمه شماره 5 (ويژه غدير)
- متن دكلمه شماره 1
اين جماعت کيستند؟ حاجياني که از سفر حج بازمي گردند.
کدام سفر حج؟ حجه الوداع
اينجا کجاست؟ آبگيري که خم نام دارد.
چرا توقف کرده اند؟ پيامبر خدا فرموده است.
براي چه؟ براي اجراي فرمان خدا
کدام فرمان؟ معرفي جانشين پيامبر
چرا جانشين؟ تا مسلمانان بعد از رسول اکرم حقيقت را بجويند و رستگار شوند.
و اگر جانشين نباشد؟ ايشان رسالت خويش را ناتمام گزارده است.
اگر رسالت ناتمام بماند؟ مردم به گمراهي مي افتند.
پيامبر اکرم چه مي گويند؟ بر فراز منبر حمد خداي متعال را به جاي مي آورند.
بعد از حمد؟ مي فرمايند: آيا من سرپرست شما نيستم؟
مردم چه پاسخ مي دهند؟ پاسخ مي دهند: آري شما سرپرست ما هستيد.
آنگاه چه؟ دست علي را بالا برده و او را اميرالمومنين مي نامند و از همه مي خواهند تا بعد از ايشان علي را سرپرست خويش قرار دهند.
آيا فقط علي ؟ نه فقط علي، علي و فرزندانش. از علي تا مهدي
آنگاه مردم چه کردند؟ همه با اميرالمومنين بيعت کردند..
بيعت يعني چه؟ يعني علي را به امامت پذيرفتند.
آنگاه؟ فرشته وحي نازل مي شود.
چه مي گويد؟ مي گويد: ” خداوند فرموده است : امروز دين را براي شما کامل گردانيدم و امروز نعمت خود را بر ايشان تمام کردم و راضي شدم که اسلام دين ايشان باشد.
چه اتفاق افتاده است؟ نبي مکرم اسلام از دنيا رفته است.
اميرالمومنين چه مي کند؟ به غسل و دفن پيامبر مشغول است.
مردم کجايند؟ همه به گرد خليفه جديد.
يعني پيامبر را رها کرده اند؟ آري آنان به دنبال پست و مقام هستند.
خليفه کيست؟ او انتخاب شوراي سقيفه است.
مگر پيامبر علي را خليفه معرفي نکرد؟ آري مردم پيمان شکسته اند.
آنان که پيمان شکسته اند چه؟ سخت گمراه گشته اند.
پس اينک تکليف چيست؟ تکليف همان فرمودهی رسول اکرم در غدير خم است، به در خانه علي برويد که تنها او و فرزندانش سرپرست شما هستند.
- متن دكلمه شماره 2
اینک پیامبر
در بازگشت از سفر خانه خداست
پیغبر از رسالت خود شاد و سر بلند
مسرور از رسالت انجام گشته اش
دریای بیکرانه قلبش ز موج شوق
همواره در تلاطم و همواره در طپش
عشق خدا فکنده به جانش شراره ها
اعمال حج رسیده به پایان ولی افق
چشم انتظار حادثه ها در غدیر خم
بیدار مانده است…….
در پهنه غدیر.
در زیر شعله های فروزان آفتاب
انبوه حاجیان که فزون تر ز صد هزار
در پهنه وسیع غدیر ایستاده اند
یک کاروان رسته ز بند نفاق و کین
یک کاروان خسته در اینجا ستاده است.
خورشید هم شراره سوزان خویش را
ریزد به روی سینه تفتیده زمین
دشتی پر از محبت و احساس دوستی
دشتی پر از حرارت و ایمان
راهی به سوی عدل و سعادت گشوده است.
درگیر و دار این مشهد عظیم
در اوج این شکوه
از سوی آفریدگار جهان آفرین
از آسمان به گوش محمد (ص) ندا رسید
یا ایها الرسول، یا ایها الرسول
اسلام را چه خوب بیان کرده ای به خلق
اما هنوز رهبر ملت پس از رسول
تعیین نگشته است.
……..
اینک پیامبر
در بازگشت از سفر خانه خدا
مامور شد تا برساند به گوش خلق
والاترین و عمیق ترین نکته را ز دین
فرمان رسید که به مردم نشان دهد
لایق ترین و شجاع ترین فرد مسلمین.
پیغمبر از جهاز شتر منبری بساخت
در آن فضای باز
دست علی گرفت و به بالای سر رساند
تا هر که بود، رهبر آینده را شناخت.
آن رهبر که اوست مدار دین
آن کس که چشمه های فضیلت در او روان
آن کس که در زمین
در دوره زمان
شایسته تر از او، نبود مرد در جهان
دستان باغبان طبیعت ز شاخ علم
هرگز گلی به جلوهی این گل نچیده است
دامان قرنهای فراوان و بی شمار
هرگز دُری به جلوهی این دُر نسفته است.
………..
اینک غدیر خاطره این شکوه را
اینک غدیر یاد چنان روز نیک را
دریاده و خاطره ها زنده می کند
اینک غدیر زندگی آن امام را
مانند درسهای گرانقدر و پرثمر
تکرار می کند…..
- متن دكلمه شماره 3
غدیر گلبانگ عاشقانه و جاودانه هستی است. غدیر یک اتفاق ساده نیست، یک گزینش رحمانی است. آبشاری که از غدیر جریان یافت، نور را در همه گیتی پراکند. عشق را جانی تازه بخشید. حیات را طراوتی نو داد و محبت و دوستی را پدید آورد.
خورشیدی که در غدیر درخشید، آفتاب را شرمنده ساخت. شب را تاراند و سیاهی را به هزیمت واداشت. ماهتابی که شب غدیر را به روز اکمال دین پیوند زد، روشنترین انگشت اشاره پروردگار بود که از زبان بر گزیده اش تلاوت شد.
تنها با ترازوی غدیر است که می توان ایمان را میزان کرد. مار حرارت، ویژه آن کس است که دل از غدیر و امیر برگیرد و دیده به تبرک بر آن برکه نساید و از آن دریا بهره ای بر نیاید.
و غدیر، یک کلمه نیست، یک برکه نیست، یک دریاست. غدیر یک اشاره است. کلمه رمزی است بین انسان و خدا.
در غدیر بود که تیرگی ها فراری شدند و نورانیت خود نمایی کرد. در غدیر بود که قیافه ایمان تماشایی شد. در غدیر بود که گل آفتابگردان حق به بار نشست و خورشید از زمین برخاست. در غدیر بود که دست های عشق بر تن ایمان رویید. در غدیر بود که آسمان، آفتاب زمین را دید. در غدیر بود که درخت هستی به کمال رسید. در غدیر بود که جمال، جاودانه شد. در غدیر بود که قدرت فزاینده فرزانگی تبسم کرد. در غدیر بود که قرابت انسان با خدا آشکار شد. در غدیر بود که نیلوفر عشق بر گرد محور زمین پیچید و در غدیر بود که جوانه جاودانه سر سبزی سرسبزی پر کشید.
وقتی که تاریخ غریب بود، غدیر همه همدلان را به قرب قرار گاه ازلی فراخواند. غدیر یک دعوت عام بود. سفره ای بود که خداوند با دستهای رسولش برای هدایت آدمی گسترد. غدیر، زیباترین و پرمعناترین میهمانی خدا –بشری بود بی گمان، اگر غدیر نمی بود آیینه غبار آلود بود. اما نسیم زندگی سازی که از آن برکه مبارک برخاست، همه آینه ها و آینده ها را زلال کرد. آب ها را تبرک بخشید، آسمان را رفعت داد و زمین را به “طور سینین” آراست.
سوگند به زیتون و تین، که اگر غدیر نبود، انسان یتیم می ماندو اگر برادر پیامبر در آن روز بلند تاریخ، به وصایت او برگزیده نمی شد، هیچ فردی را نمی یافتی که عدالت را تجسم بخشد و شمیم شگرف شور انگیزی را در جهان پدید آورد. اگر خورشید غدیر نمی بود، هیچ مصداقی برای صدای عدالت انسانی پیدا نمی شد.
مردی که در غدیر سرافراز، بر فراز دست نبی جای گرفت جهان را قرار بخشید، دلها را سامان داد، ایمان را متجلی ساخت، دین را متبلور کرد.
آری، علی، عشق ماست. تجلی پروردگار است.رحمت پدیدار است. نعمت آشکار است. معنای زندگی است. جاذبه آفرینش است. اگر او نمی بود؛ سر سبزی معنایی نمی یافت. سبد سیادت از صفا سرشار نمی شد. شانه شفا بر دل های بیمارما کشیده نمی شد. اگر او نمی بود، کلمه ها ناقص می شدندو جمله ها به کمال نمی رسیدند.
این واژه مبارک “علی” است که نوشته ها را استواری و زیبایی می بخشد اگر علی نمی بود و اگر پرتو غدیر بر پرده دلی نمی تابید. دارنده آن دل دیدگانی تیره می یافت. اکنون هم هرکه زمزم غدیر را زمزمه نکند، ماه نیست.و هر ماهی نیز که از تابش سرچشمه غدیر بی بهره باشد، چاه است: سرد و تیره و هول انگیز!
غدیر را یک حادثه ننامید. غدیر را ساده نخوانید. غدیر تجلی اراده پروردگار است.در غدیر، خداوند دستش را به سوی بشر دراز کرده است. در غدیر، قناری قنوت، برای دل انسان آواز خوانده است و قنات حیات، در غدیر، لایروبی شده است.
غدیر جشن ستاره ها و آسمان دل هاست. شادی فرشته ها و گریز شیطان هاست. اسپند و کندر و عود بیاورید. که ما سر شاریم از سر اخلاص و شور و شعور و بوسه می زنیم به جا پای نور…
(برگرفته از کتاب:جرعهای از جام ولا نویسنده: جواد نعیمی به نقل از صفحات
25-28 )
- متن دكلمه شماره 4
غدیر…
یعنی برادری و محبت…
یعنی سرسپردن به همه خوبیها…
غدیر …
یعنی جلوه عدالت و دین گرایی…
یعنی فرسایش ظلم و جاهلیت…
یعنی ستودن سپیده عالم
غدیر یعنی موج دریاها و زلال چشمه انسانیت.
غدیر یعنی هزار برگ زیبا در نهال سبز ولایت.
غدیر روزی است که
آفتاب تیغه نورانیش را بر ساحل دلها کشید.
و گل محبت شکفت.
غدیر یعنی قرآن،
غدیر یعنی آخرین پیام آخرین پیامبر (ص)
غدیر یعنی شکوفایی علم به دست امام باقر (ع)…
غدیر یعنی مذهب جعفری…
و کرسی درس آسمانی امام جعفر صادق (ع)
غدیر یعنی جلال خداوندی در امام هشتم (ع)
غدیر یعنی امامت در هفت سالگی جواد الائمه (ع)
غدیر یعنی جامعه کبیره امام هادی (ع)
غدیر یعنی روایت فاطمه اطهر (س)
نادیده گرفتن غدیر یعنی خروش خاموش محسن (ع) در پشت در…
و فداشدن به دست بی وفایان
نادیده گرفتن غدیر یعنی ریسمان بر گردن امیرالمؤمنین (ع)
نادیده گرفتن غدیر یعنی صبر امام مجتبی (ع)
نادیده گرفتن غدیر یعنی لب تشنه های کنارفرات،
نادیده گرفتن غدیر یعنی آفتاب بر نیزه
نادیده گرفتن غدیر یعنی ناله سوزان زین العابدین
نادیده گرفتن غدیر یعنی موسی بن جعفر (ع) و زندان بغداد؛
نادیده گرفتن غدیر یعنی خانه نشینی امام عسکری (ع)
غدیر یعنی عدالت
یعنی صلح
یعنی دین فراگیری اسلام
یعنی سرنگونی ظلم
یعنی انتظار
یعنی فرج
وغدیر یعنی مهدی (عج).
وبازهم غدیر؛
هرجابرویم باز هم غدیر؛
اگر دوستی است…
اگر بحث و گفتگوست…
اگر دین است…
و اگر عقل است…
همه از حضور غدیر است.
فراموش نکنیم:
غدیر فقط یک تاریخ نیست
وتنها به یک برکه در بیابان حجاز پایان نمی پذیرد.
غدیر فراخنای رسالت و شروع امامت است.
غدیر حلقه وصل زنجیره نبوت و امامت است…
و اگر غدیر نباشد اصول دین کامل نیست.
زندگی بدون غدیر حیات مجازی است.
آیا اینگونه نیست؟
آیا غدیر در وجود ما ذوب نشده است؟
آیا اینگونه نیاموخته ایم که غدیر اسلام ماست؟
آری، همینگونه آموخته ایم.
غدیر ما عقیده ماست و چرا که نباشد؟
امروز در هر جای جهان نام شیعه است واژه غدیر می درخشد.
هرجا گفتار از سفر حج آخرین پیامبر (ص) است، همه به دنبال پایان این سفرند.
کدام سفر؟
وکدام پایان؟
ندای عمومی صاحب نبوت را می گویم که
این آخرین حج من است…
هرکه می خواهد بیاید.
این وداع من با کعبه و مکه… و این حجة الوداع من است.
به راستی که این حج
آغاز زیبایی بود برای غدیر و فریاد ولایت…
برای لقب”امیرالمؤمنین”…
و تکمیل دین و فزونی نعمت.
هرچه بود در بازگشت این رفت و لحظه وداع حجة الوداع؛
ودر کویر غدیر که چند راهی مسلمانان بود؛
و هر قومی و ملتی به وطن خویش باز می گشت؛
کلام وحی همه را باز ایستادند.
در دل بیابان…
و زیر تازیانه های سوزناک خورشید؛
-اینها که وصف قیامت است-
گویا رستاخیز به پا شده…!؟
آری، این رستاخیز ولایت است.
این است قیامت رسول الله (ص) به فرمان الله!
و نه یک لحظه…
یا یک نیم روز یا روزی؛
دل صحرای غدیر روز دوم و سوم هم مهمانخانه ولایت بود.
سه روز و شب و صد و بیست هزار مسلمان؛
و صد و بیست هزار بیعت برای ولایت به امر نبوت؛
و صد و بیست هزار شنونده پیام غدیر.
صد و بیست هزار شاهد ماجرا…
رسول گرامی اسلام (ص) علی را بر سر دست بلند نموده؛
و حدیث غدیر را فریاد می زند:
من کنت مولاه فهذا علی مولاه،
اللهم وال من والاه و عاد من عاداه
وانصر من نصره واخذل من خذله.
هر که من مولای اویم این علی مولای اوست…
خداوندا، دوست بدار هر که او را دوست بدارد…
و دشمن بدار هرکه با او دشمنی کند…
و یاری کن هر که یاریش کند…
و خوار نما هرکه اورا خوار کند.
و نه صدو بیست هزار…
که اگر شنونده باشد،
هر سال در عید غدیر پیامبر (ص) فریاد می زند…
و نه در عید غدیر… که هر لحظه به لحظه ندا می کند؛
و پیام غدیر را اعلام می دارد.
پس آفرین به آنان که می شنوند…
و نه فقط می شنوند –که شنونده بسیار است-
می شنوندو می فهمند، و نه همین…
آنان که بعد از این همه…
می پذیرند.
غدیر همه اش دوست داشتنی است.
تمامش امید و روح افزایی است.
همه اش صفا و یکرنگی است، و همه جا را سبز و بهاری می کند.
حتی یادگار غدیر…
امیدمان را می گویم…!؟
آخرین پناه!
او که نزد هر کس و هر جا می رویم سخن از اوست.
حتی غیر مسلمانان!
همه از او می گویند…
و به دنبال وی رد جستجویند.
و چرا نباشند که
هر چه پیش تر روند و پیش رفته تر شوند از این زندگانی نا امید تر می شوند.
امروز بشر غیر دیروز اوست که به هر تازه ای افتخار می کرد
انسان امروز د رتنهایی به این فکر می افتد:
این زندگی تحرک بی روح است و آن که به هیچ منبع روحانی حاضر در زمان خود وابسته نباشد کارگر بدن خود یا دیگران است!
این فطرت بشری است.
از کودکان بپرسید
که آنها به نهادینه خدادادی شان نزدیکترند.
آدمی دریافته زمان و مکان بدون سفیر الهی نخواهد بود…
و هستی بدون او پای برجا نیست…
حتی برای لحظه ای!!
و چه زیبا کلامی است گفتاری از لبان پیامبر (ص):
“من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة”.
“هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد
به مرگ جاهلیت مرده است”!
و هم نور افشانی امام معصوم (ع) که فرمود:
“لو لا الحجة لساخت الارض باهلها”.
اگر حجت خداوند در روی زمین نباشد زمین اهل خود را فرو می برد.
پس در سرتاسر جهان سربرافراشته و با ضمیری استوار اعلام می کنیم:
امروزه در دنیا هیچ مکتبی به جز شیعه نمی تواند ادعا کند:
ما به سفیر الهی حاضر در زمان خود عقیده داریم.
عده ای می گویند: مهدی ما به آسمانها رفته و گروهی او را از دنیا رفته می پندارند که بار دیگر زنده خواهد شد؛
ودیگران بر این خیالند که سفیر الهی شان هنوز به دنیا نیامده است!!
ولی این تنها مکتب سربلند تشیع است که سر بلند نموده ندا می دهد:
مهدی ما امام زمان ماست.
مهدی شیعه حجت پروردگار در روی زمین و را بطه خلق با خالق است و خواهد بود تا قیام کند و قیامت به پا نماید.
شیعه می گوید:
مهدی ماست که پس از پدرش امام عسکری (ع) –که یازدهمین جانشین رسول (ص) است- علم خليفة اللهی را به دست گرفت؛
و هم اکنون همانند دیگران در روی زمین زندگانی می کند؛
و به برکت قدمهای او تمام عوالم هستی –و نه تنها زمین ویا آنچه ما از هستی می دانیم- پابرجاست و ادامه حیات می دهد.
مهدی ماست که روزی سر از پرده غیبت بیرون خواهد آورد و آن که مکتبهای دیگر مهدیش می دانند از او پیروی خواهد نمود وپشت سر او نماز می گزارد.
در پر آشوب دنیای امروز به جرأت می توان گفت:
اگر مهدی شیعه –این یادگار غدیر- را برای هر بشری توصیف کنیم ناخود دانسته دلباخته و دلداده او و عقیده مند به وجودش می گردد؛
چراکه حقیقت همیشه نورانی است و فطرت سالم طالب نور است.
حال ای مهدی شیعه …
بلکه این مهدی خداوند؛
و ای مهدی پیامبر اسلام (ص) و تمام پیامبران…
ای مهدی حیدر کرار امیرالمؤمنین؛
و ای مهدی مادر هستی زهرای مرضیه…
وقت آن نشده که سر از پرده غیبت بیرون آری و خود بگویی که کیستی؟
این مهدی حسن مجتبی و سید الشهداء؛
و این حجة بن الحسن…
به جان نیاکانت ائمه معصومین (ع) سوگند…
قلبمان گرفته و خود نمی دانیم چه فردایی در انتظار ماست.
ای مهدی بانوی صبر زینب کبری و رقیه حسین؛
و ای خونخواه آل پاک رسول (ع)…
ای تک سوار دشت حجاز، وای داغدیده و اندوه پیشه باغ فدک…
هنگام آن نشده که در کنار کعبه غریو “الا یا اهل العالم” سر دهی؟
چادر خاک آلود بانوی مدینه مادرت فاطمه (ع) را به یک دست و سند ریز ریز فدک را به دست دیگر، به عالمیان نشان دهی…؟
وحریم پیامبر (ص) را از وجود بتهای قریش پاک نمایی؟
آن زمان نرسیده که خشک نخلهای سوزان فدک را آبیاری نمایی…؟
تیغ جدت امیرالمؤمنین را تاب دهی…
وبا فریاد “یا لثارات الحسین” رو سوی دشت خونگرگ کربلای حسین (ع) نمایی؟
بیا…
بیا که غدیر درانتظار توست.
بیا که شیعه بلکه بشریت در انتظار توست.
بیا که پیامبر و فاطمه اش منتظر تواند.
ظهور کن که پدران معصوم تو انتظارت را می کشند.
قیام کن که خدایت نیز در انتظار توست.
و ما هم دعا می کنیم؛
خدا کند عید غدیری را با تو به جشن نشینیم…
ای یادگار غدیر!
برگرفته از کتاب:غدیر در روایت قلم نام نویسنده: محمد انصاری برگرفته از صفحات
8-16
- متن دكلمه شماره 5
وقتی در دل شب به یاد علی میافتی، نیرو میگیری، به پرواز در میآیی و پا به پای فرشتگان مقرب، ملکوت اعلا را در مینوردی.
وقتی در گذر زندگی به زمین میخوری و تاب حرکت نداری، با یا علی گفتنی از جا بر میخیزی، نفس تازه میکنی و امیدوارتر از هر زمان به راه خود ادامه میدهی .
وقتی در زیر کوهواره ای از ناملایمات، افتان و خیزان علی را به کمک میخوانی، بی درنگ، سنگ زیرین آسیا میشوی، دیگر خم به ابرو نمیآوری و قدرت از دست رفته را باز مییابی.
وقتی در کارها درمانده میشوی و راه به جایی نمیبری، دست دعا به درگاه خدا بر میداری، با توسل به علی مشکلات را پشت سر میگذاری و شاداب چون گل شکوفا میشوی.
وقتی دست ارادت بر سینه مینهی و برای عرض سلام و ادب به ساحت مقدس علی رو به قبله میایستی، درهای آسمان به رویت گشوده میشود و باران رحمت الهی درخت وجود پاییزی خشکیده از گناهت را طراوت میبخشد. سپس بهاری میشوی، یعنی جوانه میزنی و از نو گل میکنی.
وقتی ملول و دلتنگ از دست ابنای روز گار به آستان ملکوتی علی پناه میبری، آسوده خاطر میشوی، دوباره جان میگیری و در بهشت سبز کرامت مأوا میگزینی.
وقتی نام مبارک علی را بر زبان میرانی، بی اختیار اشک شوق از دو دیده فرو میباری، از غم و اندوه میرهی، آنگاه سر مست از جام ولایت در باغسار عشق و عرفان سیر میکنی و طربناک و با نشاط میآیی.
وقتی بر سجاده عبادت، خدا را به علی سوگند میدهی، حاجت روا میشوی، به آرامش میرسی و لبخند رضایت و شادی بر لب میآوری.
وقتی حجابهای ظلماتی را سد راه عشق و معرفت میبینی و با یأس و نومیدی به کنجی میخزی، میتوانی با نور محبت علی پرده های ظلمت را از هم بدری و در سپهر فضل و کمال بال و پر بگشایی.
این همه عشق و امید و نشاط و شکوه و گشایش و رحمت از آن روزی برای بشریت به ارمغان آمد که سبزترین پیام عرشی محمد (ص) به جهانیان ابلاغ شد و رسالت غدیر به انجام رسید و مهر فروزان ولایت از افق دین دمید و فروغش تا زوایای اندیشه ها و اعماق جانها راه یافت. برای همین است که وقتی به غدیر میاندیشی، احساس میکنی بر ساحل اقیانوسی از کرامت و ایثار ایستاده ای.
غدیر گل کردو ولایت پاگرفت و علی آن آفتاب بی زوال بر تارک تاریخ خوش درخشید و حجابهای ظلمانی را پاک درید و هستی را رونق و زیور بخشید.
غدیر گل کرد و دین به کمال رسید و علی آن مرد میدان عقیده و جهاد دروازه های عشق و ایثار را فراروی نسلها گشود و مشعل رشد و رستگاری را نیک برافروخت.
غدیر گل کرد و نسیم رحمت وزید و علی آن چشم و چراغ آفرینش خردها را بیدار، دلها را روشن و اندیشه ها را بارور کرد.
غدیر گل کرد و جمال اسلام جلوه گر آمد و علی آن ساقی کوثر تشنگان حقیقت را از زلال چشمه سار حکمت و عرفان پاک سیراب کرد.
غدیر گل کرد و ایمان از نو شکوفا شد و علی آن گرامییار و برادر رسول مؤمنان را امیر آمد.
غدیر گل کرد و باغسار با صفای رسالت به بار نشست و وحی و حیات معقول دوام و قوام یافت.
غدیر گل کرد و علی وار زیستن را، علی وار به زندگی نگریستن را و علی وار در نماز گریستن را به آدمیان آموخت.
غدیر با علی گل کرد و شکوفا شد و به بار نشست.
– با بیدل وارسته ای که قرآن ناطق بود و آیینه تمام نمای پیمبر.
– با انسان کاملی که سالک وادی تسلیم و رضا بود و گنجینهی فضیلت و تقوا.
– با پیشوایی که معلم اخلاق بود و دژ تسخیر ناپذیر ایمان.
– با شکوه بی مانندی که دلش جهان معانی بود و کلامش آب زندگانی.
– با بزرگمردی که در راه اسلام جانفشانی ها کرد و وجود مبارک خود را سپر بلای پیامبر نمود.
– با شیر دلی که بر ستمگران دنیادار بی درد میخروشید و صفوفشان را درهم میشکست.
– با کعبه آمالی که بسان پدری مهربان به حمایت از ستمدیدگان میپرداخت و جوانمردانه مستمندان را مینواخت.
– با فرمانروایی که چون پیامبرش با پرچم خویش در آوردگاه پیش میفرستاد، جبرئیل از راست و میکائیل از چپ همراهی اش میکردند و هرگز از پهنه نبرد باز نمیگشت تا خدای بزرگ به دست با کفایت وی پیروزی میآفرید.
غدیر گل کرد و تاریخ را آبرو داد و شهره آفاق شد.
در غدیر ولایت به نام علی رقم خورد، بلوغ انسانیت به نمایش در آمد و عدالت در عمل بروز و ظهور یافت.
در غدیر آفتاب بیداری طلوع کرد، گلزار دین شادابتر از همیشه رخ نمود و حقایق ایمان نیز جلوه گر شد.
غدیر در اصل میراث گرانبهای هستی است و تماشا گه التزام و تعهد و رسالت انسان.
غدیر رهگشاترین پیام قرآن است و والاترین آرمان انسانی اسلام.
غدیر دقیق ترین معیار سنجش ارزشهاست و ارزنده ترین نعمت ماندگار الهی برای آدمیان.
غدیر با شکوهترین یوم الله است و حیاتی ترین روز تاریخ.
غدیر جاودانه ترین ندای آسمانی وحی است و تابناکترین سنت حضرت ختمیمرتبت.
غدیر خاستگاه خلافت راستین است و هنگامه تبلور معنویت.
غدیر روز تعیین سرنوشت حیاتی اسلام است و رمز حماسه سرخ تشیع.
غدیر شعر بلند رهایی است و شعار هدفدار آزادی.
غدیر گل کرد و زندگی را معنا بخشید و بر سر زبانها افتاد.
با گل کردن غدیر، این والاترین پدیده اجتماعی و دینی، خط مشی تکامل انسان و جامعه در اسلام شکل گرفت و حق وصایت بر همگان آشکار شد و این افتخار بزرگ و جاودان به امر خدا و به دست نبی نصیب علی آمد.
غدیر با علی گل کرد و مگر براستی کسی جز علی را میتوان شایسته چنین مقامیشامخ دانست؟ شخصیتی بی نظیر و ممتاز که فکر و اندیشه بشر هنوز هم از درک ارزشهای وجودی شگفت انگیز وی ناتوان است.
در فضیلت این بزرگمرد تاریخ همین بس که نه تنها خدای تعالی آیاتی را در شأنش فرو میفرستد، بلکه پیامبر بزرگوار اسلام نیز آن حضرت را وصی و وارث و خلیفه و برادر خود و مولا و رهبر و پدر امت میخواند و نیکبختی و رستگاری انسان را در پیروی از او و فرزندان گرانقدرش که ستارگان پر فروغ هدایتند، میداند.
مجموعه صفات گرانقدری که در وجود ملکوتی علی بن ابی طالب (ع) فراهم آمده است، بر نبوغ فکری شگرف و عظمت روحی حیرت انگیزش دلالت دارد و از آن روست که همگان به چشم ارادت در او مینگرند و از او به بزرگی یاد میکنند.
چه عزتی غرور انگیزتر از این که امیری سحرگهان اشکبار به درگاه خدا آید و زبان به دعا و نیایش و ثنا گشاید.
چه فضیلتی پسندیده تر از این که دادفرمایی دل جز به حق و عدالت نسپارد و جان عزیز نیز بر سر آن بگذارد.
چه شرفی خوشایندتر از این که جوانمردی دنیا را به گرفتن پر کاهی از دهان موری نستاند، بل سه طلاقه اش گرداند.
چه کرامتی ارزنده تر از این که مولایی سر بر خاک اخلاص و بندگی ساید و مسجود فرشتگان قدسی آید.
چه افتخاری بالاتر از این که فرزانه ای در کعبه آفتابی شود و سرانجام در محراب عبادت ارغوانی گل کند.
شگفتا که این نشانه های بی مانند را جز در امام علی (ع) آن غدیری مرد نامتناهی نمیتوان جست، همو که خلاصه کائنات است و گزیده موجودات؛ و در پرتو ولایت اوست که زندگی صبغه ای الهی به خود میگیرد، طراوتی روح پرور مییابد، پاک سعادت آفرین میشود و همای رحمت سایه افکن میآید.
- متن دکلمه شماره ۶
هيچ انديشيدهايد:
اگر پروردگار رحمان…
نعمت هدايت بشري را با صبر، ايثار و لطف نبوي درهم نميآميخت و در كف با كفايت شريفترين و برترين برگزيده خويش «محمد صلی الله علیه و آله»نمينهاد….
فرجامي مبارك چون «غدير» نداشت!
اگر خداي لطيف از سر لطف؛
هدايت نبوي را در بركه غدير به زيور ولايت علوي نميآراست…
اگر…
سفير برگزيدهي او بتها را نميشكست و ديو جهل و ظلمت را از صحنهي زندگي آدميان دور نميساخت و جانشين صبور و مظلومش را مشعلدار راه حيات آدميان قرار نميداد…
اگر…
آئين پر ارج «محمديصلی الله علیه و آله» را به نور روشنگر علم، عصمت و شجاعت حيدري منوّر نميساخت؛
اگر…
نهال نو پاي دين احمدي و فرائض انسانساز سَرمدي را از زلال غدير آبياري نميكرد.
اگر…
به اكمال دين و اتمام نعمتهاي خداداديش در وادي «غدير» اراده نميفرمود.
اگر…
پنج نور درخشنده (محمدصلی الله علیه و آله، علي علیه السلام، فاطمه علیها السلام، حسن و حسين علیهما السلام) را سبب آفرينش قرار نميداد و وظيفهي پيروي از ايشان و فرزندان پاك نهاد اين قديسان را در غدير بر دوش انسانها نمينهاد.
نه فقط آفرينش
سببي بر وجود نداشت
نه فقط توبه آدم
محملي بر پذيرش نداشت
نه فقط خورشيد
بهانهاي بر گردش نداشت
نه فقط افلاك را
دليلي بر پايداري نبود[1]
كه انسان؛
سرگشته و حيران
چونان ستوران
راه از چاه باز نميشناخت
زنده بودن معني نداشت
تلاش را مفهومي نبود
و هم اينك؛
در گرفتاريها و مشكلات خويش
چه پناهي داشت؟
به كجا روي ميآورد؟
به كه متوسل ميشد؟
از كه حاجت ميخواست؟
و برتر از همه
چگونه راه سعادت و كمال خويش را طي مينمود.
چگونه از صف دوزخيان خارج ميشد،
و به كدام رهنمود به خيل بهشتيان ميپيوست.
پس نه تنها در، گاه عبادت
نه فقط در سجده و سجدهگاه
نه فقط چند لحظه و هر از گاهي
كه مدام در همه حال…
بايد خداي را بر نعمت تشيّع سپاس گفت.
و بر حاملان پيام غدير درود و رحمت نثار كرد.
و مغفرت و علو درجه برايشان در خواست نمود.
و بر نشر و گسترش اهدافشان از خدا توفيق خواست.
و بر اين خطابِ؛
خطابهگوي غدير، رحمت عالميان، سبب تعظيم و كُرنش فرشتگان و مورد تكريم كَوْن و مكان كه فرمود:
«پيام غدير را پدران به فرزندان
و نسلها به نسلها برسانند. . .»
لبيك گفت.
[1] اشاره به مضامين حديث شريف كساء ـ مفاتيح الجنان