نصیحت مولا علی علیه السلام به طلحه و زبیر
امیرالمومنین علیه السلام برای منصرف کردن طلحه و زبیر از جنگ، نامه ها و پیام هایی را برای ایشان فرستادند. در نامه ای فرمودند: ای طلحه! و ای زبیر! ای دو مرد کهنسال! از این اندیشه فاسد و از این تصمیم خطرناک برگردید! و از این ماجراجوئیها و بهانه سازی ها دست بردارید! و از جنگ و خونریزی بپرهیزید!
طلحه! زبیر! شما امروز تنها از عار و ننگ می ترسید، ولی اگر از گفته من پند نگیرید، فردای قیامت عار و ننگ توأم با آتش سوزان جهنم دامن گیر شما خواهد گردید.(1)
همچنین هنگام رويارويى حضرت أمير عليه السّلام با اهل بصره در كارزار جمل، با صدايى بلند زبير را فراخوانده و فرمود: اى أبا عبد اللَّه نزد من بيرون آى، زبير همراه طلحه نزد آن حضرت آمدند، پس روى به آنان نموده و فرمود: بخدا سوگند شما دو نفر و صاحبان علم از آل محمّد و نيز عائشه همه و همه نيك مىدانيد كه تمامى أصحاب جمل در لسان رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله لعن شدهاند، و هر كه نسبت افترا به پيامبر بندد از رحمت حقّ محروم بماند. آن دو گفتند: چگونه چون مائى كه از أصحاب بدر و اهل بهشتيم ملعون هستيم؟
حضرت فرمود: اگر من تصديق ميكردم كه شما اهل بهشتيد هرگز تن به جنگ با شما نمىدادم، زبير گفت: مگر حديث سعيد بن عمرو بن نفيل را نشنيدهاى كه از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نقل نموده كه فرمود: «ده نفر از افراد قريش اهل بهشتند»؟ حضرت فرمود: اين حديث را از عثمان شنيدم كه در ايّام خلافت خود نقل مىكرد.
زبير به او گفت: آيا گمان مىكنى بر پيامبر دروغ بسته است؟ حضرت فرمود: من هيچ نمىگويم تا تك تك آن افراد بهشتى را نام ببرى، زبير گفت: أبو بكر، عمر، عثمان، طلحه، زبير، عبد الرّحمن بن- عوف، سعد بن ابى وقّاص، أبو عبيدة بن جرّاح و سعيد بن عمرو بن نفيل.
حضرت فرمود: نه نفر را نام بردى، دهمى كيست؟ زبير گفت: دهمى شما هستيد.
حضرت به او فرمود: تو خود با اين حديث اعتراف نمودى كه من اهل بهشتم، ولى من به آنچه نسبت به خود و يارانت قائلى منكرم و با بهشتى بودن شما مخالفم. زبير گفت: آيا فكر مىكنى كه سعيد بر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله دروغ بسته است؟ حضرت فرمود: من تنها فكر نمىكنم بلكه بخدا سوگند به اين مطلب يقين دارم.
و افزود: بخدا سوگند كه برخى از اين ده نفر را كه نام بردى جايگاهشان به روز قيامت در تابوتى قرار گرفته و آن در گوشهاى از چاهى عميق در پائينترين درجات دوزخ مىباشد، و در سر آن چاه سنگى است كه چون بخواهند زبانه آتش دوزخ شعلهور گردد آن سنگ را كنار مىكشند، و از شدّت حرارت آن چاه آتشهاى جهنّم شعلهور گردد!. من اين حديث را از خود پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله شنيدم، و اگر دروغ گويم خداوند مرا به شما غالب و مظفّر نگرداند و خون مرا به دست شما بريزد، و اگر راست مىگويم خداوند مرا ظفر و نصرت داده و هر چه زودتر ارواح شما و أصحاب و يارانتان را به آتش نزديك كند! زبير با شنيدن اين سخنان با ديدهاى گريان به سوى يارانش بازگشت! (2)
اما چه سود از این اشک ها که زبیر به جنگ مقام ولایت رفته و در مقابل امام زمان خود شمشیر کشیده و راه طغیان در پیش گرفته بود. آن کس که به جنگ ولی خدا برود به جنگ خدا رفته است و مورد غضب خدا قرار میگیرد: «وَ مَن یَحلِل عَلَیهِ غَضَبي فَقَد هَوی» (طه/81)
اسناد:
(1) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج3ص122، الامامة و السیاسیة 65 ط مصطفی محمد ترجمه تاریخ ابن اعثم 173
(2) کتاب سلیم بن قیس هلالی
شما لینک شدید
موفق باشید
http://dinvamazhab.blogfa.com/