نقد / کتاب شرایط و موانع ظهور حضرت مهدی
(صفحات20-1)
کتاب «شرایط و موانع ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف» تألیف آقای استادولی بر آن است که انواع مفاسد عصر غیبت را بر اساس روایتی از امام صادق علیه السلام بیان کند. در این راستا پیش از تشریح خود حدیث، تلاش نموده تا شرایط و موانع ظهور را برای مخاطب تبیین کند و از این طریق وظیفه افراد برای فراهم نمودن زمینه ظهور حضرت و رفع موانع آن را به آنها گوشزد کند.
مؤلف کتاب در آغاز پیش گفتار، تصریح می کند که قیام امام زمان علیه السلام مانند سایر جریانات تاریخی شرایط و موانعی دارد و برای تحقق این وعده الهی باید در حد توان شرایط را فراهم ساخت و موانع را برطرف نمود. حال آنکه باید به این نکته توجه نمود که قیام و ظهور حضرت کار خدا می باشد، یعنی تنها به اذن و فرمان خداوند اقدام به قیام میفرمایند. امر ظهور و زمان آن نه به دست مردم است و نه خود حضرت. در این جا امام خود در انتظار اذن و فرمان الهی هستند تا اجازه ظهور به ایشان داده شود. امام صادق علیهالسلام در توضیح آیه «اتی امر الله فلا تستعجلوه1» فرمودند:
هُوَ أَمْرُنَا أَمْرُ اللَّهِ لَا يُسْتَعْجَلُ بِهِ يُؤَيِّدُهُ ثَلَاثَةُ أَجْنَادٍ الْمَلَائِكَةُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الرُّعْبُ وَ خُرُوجُهُ كَخُرُوجِ رَسُولِ اللَّهِ 6 وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى «كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقّ2»3
این امر، امر ما و امر خداست که در آن نباید شتاب ورزید. سه لشکر او را یاری می رسانند: فرشتگان و مؤمنان و رعب. و خروج ایشان مانند خروج رسول خداست و آن عبارت است از فرمایش خداوند متعال: همان گونه که پروردگارت تو را به حق از خانه ات خارج ساخت.
ظهور حضرت کاری نیست که بشر بخواهد برای آن برنامه ریزی کند و شرایط آن را فراهم و موانع آن را برطرف کند، این کار نه در توان ما و نه جزء وظایف ماست. ظهور امام زمان یک امر الهی است که همة برنامه ریزی های لازم برای آن به وسیله خود خدا صورت می گیرد. همان گونه که این حدیث بیان می کند خداوند توسط سه لشکر فرشتگان، مؤمنان و رعب امدادهای غیبی خود را به حضرت عنایت می فرماید.
ارادة الهی به قضایای شرطی بستگی ندارد که انسان تصور کند اگر شرایط را فراهم و موانع را برطرف نماید پس بلاتردید حضرت در همان لحظه حتماً ظهور میفرمایند. البته دعای خود حضرت و مردم در اینکه خداوند زودتر اذن ظهور دهد مؤثر است ولی اصل ظهور و زمان آن تنها و تنها به اراده و مشیت خداوند بستگی دارد.
به علاوه امام صادق علیه السلام در فرمایش خود به آیه (كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ لَكارِهُون) اشاره می کنند که به جریان خارج شدن حضرت رسول صلوات الله علیه و آله از مدینه به سوی بدر مربوط می شود که در آن تعبیر «أَخْرَجَكَ رَبُّكَ» نشان دهنده غیرعادی و الهی بودن این امر علیرغم کراهت برخی از مؤمنان است. این تشبیه حضرت بیانگر آن است که امر قیام و ظهور امام عصر صلوات الله علیه هم همین گونه است و لزوماً نیازی به آمادگی و زمینه چینی انسانها ندارد.
در ادامه نویسنده فراگیر شدن ظلم و ستم و مفاسد و انحرافات را از جمله موانع ظهور حضرت معرفی کرده و با استناد به عبارت حدیثی « يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً» مدعی شده است که این مفاسد زمینة ظهور کامل حق را از بین می برد و مانع آمادگی لازم برای پذیرش حکومت صالح می گردد.
در نقد این نظریه باید به این نکته توجه نمود که اولاً از این حدیث چنین برداشت نمی شود که فراگیر شدن ظلم و ستم، مانع ظهور است و با برطرف شدن آن ظهور رخ می دهد بلکه صرفاً از غیب خبر میدهد که پیش از ظهور حضرت، ظلم و ستم فراگیر می شود.
ثانیاً همانطور که قبلاً نیز اشاره شد امر ظهور، یک امر الهی است که تنها موکول به اذن خداست نه مشروط به آمادگی مردم برای پذیرش حکومت صالح و یا برطرف شدن موانع. در این کار خدایی، ضوابط و شرایط قیامهای بشری جاری نیست که کسی ادعا کند باید مردم خودشان زمینه آن را فراهم کنند. در احادیث معصومین تصریح شده است که عقلهای مردم در زمان ظهور با قرار دادن دست مبارک امام زمان صلوات الله علیه بر سرشان کامل می شود و یا به واسطة رعبی که در دل دشمنان می افتد آنها تسلیم می شوند. بنابراین این امدادهای غیبی و الهی است که قیام حضرت را به پیش می برد و نه اقدامات بشری انسانها در پیش از ظهور.
در پایان پیشگفتار، نویسنده هدف از این نوشتار را شناسایی مفاسد زمان غیبت و فراهم نمودن زمینه برای مبارزه با آنها و هموار کردن راه ظهور بیان کرده و حال آنکه اصلاً وظیفه مؤمنان زمان غیبت این امور نیست، بلکه وظیفه ما انجام تکالیف بندگی و جلب رضای امام عصر صلوات الله علیه به عنوان منتظر واقعی ایشان است و البته این به نوبه خود امر خطیر و مهمی است.
در صفحه 15 کتاب، نویسنده قیام و انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را مشابه مجاهدتهای پیامبران الهی دانسته و موفقیت در قیام حضرت را همچون انقلابهای پیشین منوط به فراهم شدن آمادگی و برطرف شدن موانع می داند.
قیام امام زمان با قیامهای پیامبران پیشین تفاوتهای اساسی دارد و به هیچ وجه نمی توان اصول موفقیت این قیام را مشابه سایر قیامها دانست و بر اساس تجربه های پیشین، زمینه های پیروزی را فراهم نمود. هیچ یک از پیامبران و امامان گذشته مأموریتی مشابه رسالت امام زمان را نداشته اند، هیچ کدام وظیفه نداشتند زمین را از ظلم و ستم پاک کنند. کسی که چنین مأموریتی دارد برنامة ویژه و الهی اش را با عنایت خاص خدا به پیش می برد. خداوند متعال در مورد این قیام، وعدة قطعی پیروزی بر همه آیین ها علی رغم کراهت کافران و مشرکان را داده است. (هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون4)
امام صادق در تفسیر این آیه فرمودند که تأویل این آیه هنوز نیامده و نخواهد آمد تا وقتی که حضرت قائم قیام فرماید.5
بنابراین به هیچ عنوان شرط پیروزی امام زمان علیه السلام، آمادگی عمومی برای پذیرش ایشان پیش از ظهور نیست.
نویسنده کتاب در صفحه 16 عواملی را به عنوان شرایط و موانع ظهور تعریف کرده و تصریح می کند تا این موانع برطرف نشود آن خورشید عالم تاب در پس ابر غیبت خواهد ماند. در ادامه به این نکته اشاره میکند که اوضاع فرهنگی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی جوامع کنونی بشر به شکلی است که نه تنها آمادگی پذیرش در آنان دیده نمی شود بلکه مفاسد این امور مانعی بر سر راه قیام جهانی آن حضرت است.
بنابراین از مجموع این عبارات چنین برمی آید که ظهور حضرت به این زودی ها محقق نخواهد شد چرا که شروطی که از نظر نویسنده شرط لازم ظهور است با این ترتیبی که بشر به پیش می رود در آینده نزدیک محقق نخواهد شد.
در حالی که ما معتقدیم امر ظهور، هیچ پیش شرطی ندارد مگر اذن خداوند متعال. امر ظهور حضرت با اذن خدا و به طور ناگهانی و همچون امر پیامبری حضرت موسی یک شبه اصلاح می شود و متوقف و موکول به هیچ شرطی نیست. علاوه بر این، ما امر ظهور را نزدیک می دانیم و دشمنان و کافران دور می پندارند «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَرَاهُ قَرِيباً». پس با این شرایطی که نویسنده کتاب برای ظهور قرار داده است چگونه می توان ظهور حضرت را نزدیک دانست در حالیکه سیر تغییر و تحولات بشر به جای آنکه رو به رشد و اصلاح باشد برعکس به سوی انحراف و فساد پیش می رود؟!
در ادامه نویسنده در تأیید ادعای خود مبنی بر شرط آمادگی برای ظهور، به عبارت خواجه نصیرالدین طوسی اشاره می کند:
وجوده لطف و تصرفه لطفٌ آخر و عدمه منّا
وجود امام لطف خداست و حکومت و دخالتش در امور لطفی دیگر، اما حکومت نداشتن او از سوی ماست (ماییم که مانع ظهور وحکومت اوییم)
همان گونه که عبارت فوق بیان می کند نعمت وجود امام و تصرف و زمامداری او از روی لطف و فضل خداست ولی فضل خدا نشان دهنده استحقاق بندگان نیست. بنابراین اولاً باید به این نکته توجه داشت که حضور آشکار ائمه پیشین در جامعه از باب لطف خدا بوده و ربطی به لیاقت و آمادگی مردم نداشته است، ثانیاً اطاعت و آمادگی کامل مردم هم ظهور امام را واجب نمی کند و ثالثاً عدم ظهور امام هم لزوماً به دلیل عدم پذیرش جامعه نیست.
در ادامه و در پایین صفحه 17، برخی از عواملی که بر اساس روایات از نظر نویسنده مانع ظهور است برشمرده شده است مانند خوف از قتل، نداشتن یاران کافی، بی لیاقتی جامعه و بی وفایی دوستان، حضور طاغوتهای ستمگر، دشمنی بدخواهان و…
مؤلف به حدیثی از رسول خدا صلوات الله علیه و آله اشاره می کند که فرمودند:
لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ مِنْ غَيْبَةٍ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَخَافُ الْقَتْلَ6.
حال آنکه نمی توان عامل خوف از قتل را از موانع ظهور دانست. در این حدیث رسول خدا صلوات الله علیه و آله یکی از عوامل مؤثر در غیبت امام زمان علیه السلام، را ترس آن حضرت بر جان مبارکشان و آن هم به خاطر کسب رضای خدا ذکر کرده اند. ولی این بدان معنی نیست که برای ظهور حضرت، از بین رفتن این ترس ضروری باشد. به عبارت دیگر شرظ ظهور حضرت این نیست که ایشان خوفی بر جان مبارکشان نداشته باشند.
در کتاب، مانع دیگر نداشتن یاران کافی معرفی شده است. شاید اساس این ادعای نویسنده احادیثی مشابه این فرمایش حضرت جواد علیه السلام است که فرمودند:
هُوَ الَّذِي تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ وَ يَذِلُّ لَهُ كُلُّ صَعْبٍ يَجْتَمِعُ إِلَيْهِ أَصْحَابُهُ عِدَّةَ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَقَاصِي الْأَرْضِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ فَإِذَا اجْتَمَعَتْ لَهُ هَذِهِ الْعِدَّةُ مِنْ أَهْلِ الْإِخْلَاصِ أَظْهَرَ أَمْرَهُ فَإِذَا أُكْمِلَ لَهُ الْعَقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ7
او همان کسی است که زمین برایش درنوردیده می شود و هر سختی برایش هموار می شود از اصحابش به تعداد اهل بدر از اطراف زمین به گرد ایشان جمع می شوند و این فرمایش خدای عزوجل است که: «هر جا باشید، خداوند همه شما را گرد می آورد، همانا خداوند بر انجام هر کاری تواناست». پس آنگاه که این تعداد از اهل اخلاص به گرد ایشان جمع شوند خدا امر حضرتش را آشکار می نماید و آنگاه که ده هزار نفر برای ایشان کامل شود به اذن خدای عزوجل خروج می کند.
از این حدیث و احادیث مشابه نباید چنین برداشت کرد که امر ظهور حضرت متوقف و مشروط بر وجود یاران کافی است. بلکه باید گفت که هرگاه اذن ظهور از طرف خدا به امام عصر علیه السلام داده شود یکی از نشانه هایش جمع شدن این تعداد به گرد امام است که چه بسا عده ای از این تعداد از عالم برزخ رجعت نمایند و گرد امام جمع شوند. و لذا این تعبیر که اگر یاران کافی وجود داشته باشند حضرت ظهور می کنند و در غیر این صورت ظهور رخ نمی دهد استنباط ناصحیحی است.
یکی دیگر از موانع ظهور از نظر نویسنده، بی لیاقتی جامعه و بی وفایی دوستان و حضور طاغوتهای ستمگر و دشمنی بدخواهان عنوان شده است که در این باب به حدیثی از امام باقر علیه السلام اشاره می کند که فرمودند:
إِنَّ اللَّهَ إِذَا كَرِهَ لَنَا جِوَارَ قَوْمٍ نَزَعَنَا مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِمْ8
هرگاه خداوند همجواری ما را با قومی (به خاطر بی لیاقتی آنان) نپسندد ما را از میان آنان بیرون می برد.
نویسنده از این حدیث چنین استنباط کرده که کراهت خداوند از همجواری حجتش با مردم لزوماً به دلیل بی لیاقتی آنهاست در حالیکه از عبارت حدیث نمی توان به طور قطع و یقین چنین برداشتی کرد و شاید مصلحت و حکمت دیگری وجود داشته باشد. مگر در زمان سایر ائمه: اکثر مردم لیاقت حضور علنی امام و همجواری با ایشان را داشته اند؟! حضور آشکار امام از فضل خداست و ربطی به استحقاق و لیاقت مردم ندارد. همان گونه که حضور علنی امام نشاندهنده لیاقت مردم نیست، عدم ظهور امام هم لزوماً نشانگر بیلیاقتی مردم نیست. البته ظلم و جور و فساد مردم یکی از عوامل مؤثر در غیبت حضرت به شمار می رود همان گونه که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند:
وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ مِنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ9
بدانید که زمین از حجت خدای عزوجل خالی نمی ماند اما خداوند دیدگان خلایق را از دیدن حجتش به خاطر ظلم و جور و زیاده روی ایشان در حق خودشان کور خواهد کرد.
چه بسا اگر مردم به گونه ای رفتار می کردند که مورد رضای خداوند و امام زمان علیه السلام می بود خداوند هم از سر لطف و فضل خود نعمت همجواری با امام را از آنان دریغ نمی کرد.
در ادامه نویسنده کتاب به توقیع امام عصر صلوات الله علیه خطاب به شیخ مفید، اشاره می کند. حضرت در این نامه مرقوم فرمودند:
وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم10
اگر شیعیان ما که خداوند به طاعت خود توفیقشان دهد نسبت به عهد و پیمانی که از آنان گرفته شده همدل می شدند میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می گشت دیداری بر مبنای معرفت حقیقی و صداقتی از آنان نسبت به ما. ما را از ایشان باز نمی دارد (البته نویسنده تعبیر «مانع دیدار» را به کار برده) مگر امور ناخوشایندی که از آنها به ما می رسد و ما از آنان روا نمی دانیم.
از دیدگاه نویسنده، این توقیع شریف مانع ظهور را بیان می کند. در حالیکه منظور از دیدار حضرت لزوماً ملاقات ایشان در زمان ظهور نیست و ممکن است مراد تشرفات شیعیان در عصر غیبت باشد.
ثانیاً اگر به فرض منظور از ملاقات، دیدار در زمان ظهور باشد، نامه امام تصریح می کند که اگر شیعیان بر پیمانشان همدل می شدند میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیبشان میشد. از این عبارت چنین برداشت نمی شود که تنها مانع ظهور یکدل نبودن شیعیان است بلکه یکی از عوامل مؤثر در غیبت و محجوب ماندن امام عصر علیه السلام از شیعیان (و نه مانع ظهور)، بی وفایی به عهد و پیمانشان و آلوده شدن به گناهان و رفتارهای ناخوشایند امام زمان است.
علاوه بر این در نامه امام تعبیر «لو» به کار رفته که نشان دهنده شرط محال است. بنابراین این شرط هیچگاه محقق نشده و نخواهد شد. لذا از آن نمی توان راهکار پیش انداختن ظهور را برداشت نمود بلکه صرفاً وظیفه بندگی شیعیان که وفاداری به پیمان امامت است را به آنها گوشزد می کند.
به علاوه به فرض محال اگر همه شیعیان بر پیمان امامت همدل شوند این به معنای آمادگی همه مردم دنیا نیست که به زعم نویسنده مانع ظهور برطرف شده باشد.
در ادامه به نامه دیگر امام در پاسخ اسحاق بن یعقوب اشاره شده است و متن آن به صورت زیر در کتاب آمده است:
اما علت غیبت من آن است که هریک از پدرانم (ناخواسته) بیعتی از طاغوت زمانه بر گردن داشتند و من غیبت می کنم تا هنگامی که خروج می کنم بیعتی از هیچ یک از طاغوتها بر گردن نداشته باشم.
حال آنکه متن اصلی توقیع شریف امام به صورت زیر است:
وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ) إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِي إِلَّا وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي
وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالِانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ السُّؤَالِ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ وَ لَا تَتَكَلَّفُوا عَلَى مَا قَدْ كُفِيتُمْ وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم11
اما علت وقوع غیبت، پس خدای عزوجل می فرماید: ای کسانی که ایمان آوردید درباره چیزهایی نپرسید که اگر برایتان آشکار شود ناراحتتان می کند. هيچ يک از پدرانم علیهم السلام نبود مگر اينکه بر گردن او بيعتي از طاغوت زمانش بود ، و من در حالي خروج مي کنم که بيعتي براي احدي از طاغوتها بر گردنم نيست.
و اما چگونگی بهره مندی از من در غیبتم پس مانند بهره مندی از خورشید است هنگامی که در پس ابر از چشمها پنهان می شود و من امان اهل زمین هستم همان گونه که ستارگان امان اهل آسمان هستند. پس باب پرسش از اموری که به شما مربوط نیست را ببندید و خود را برای دانستن چیزهایی که از عهده شما برداشته شده به زحمت نیندازید و برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید که آن فرج شماست.
همان گونه که ملاحظه می شود امام پیش از پاسخ به سؤال اسحاق بن یعقوب، مؤمنان را از کنجکاوی در مورد علت غیبت نهی فرموده اند و آن را از اموری برشمرده اند که ربطی به مردم ندارد. حضرت پس از آنکه شکل بهره مندی از خودشان در زمان غیبت را به استفاده از خورشید پس ابر تشبیه فرمودند وظیفه مؤمنان را دعای بر تعجیل فرج عنوان فرمودند.
بنابراین جستجو در مورد علت غیبت نه تنها مذموم شمرده شده بلکه حضرت توصیه ای در این باب نفرمودند که این علت غیبت (یا به زعم نویسنده مانع ظهور) را مردم باید برطرف کنند. خداوند متعال «غیبت حضرت» را به عنوان راهی برای آنکه بیعتی از طاغوتها بر گردن حضرت نباشد انتخاب فرموده است. لذا به خواست خدا یکی از نتایج غیبت حضرت این است که بیعتی بر گردنشان نیست ولی این امر نباید مانع ظهور تلقی شود. بلکه حضرت گزارش می دهند که من در حالی خروج می کنم که بیعتی از طاغوتها بر گردنم نیست. یعنی به اراده و مشیت خداوند در زمان ظهور فشاری برای بیعت کسی بر عهده ایشان نیست.
جالب است که نویسنده در ادامه از زبان امام به وجود طاغوتها به عنوان یکی از موانع ظهور اشاره می کند و از طرف حضرت نتیجه گیری می کند که قیام در شرایط نامساعد فعلی روا نیست!
در پایان این بخش از کتاب، مؤلف پس از برشمردن شرایط و موانع ظهور(البته به زعم نویسنده) به این نکته اشاره می کند که اینها پاره ای از موانع است که در برخی از روایات از آن خبر دادهاند و شاید موانع دیگری هم هست که ما از آن بی خبریم.
در جمع بندی بحث باید به این نکته توجه داشت که علت و حکمت غیبت بر کسی جز خداوند متعال روشن نیست و حکمت آن جز پس از ظهور ایشان روشن نمی شود و کنجکاوی در مورد آن هم وظیفه ما نیست. به علاوه شرط ظهور حضرت با علت غیبت یکی نیست. بنابراین از نکاتی که در روایات به عنوان عامل مؤثر در غیبت اشاره شده نمی توان شرط ظهور را برداشت نمود. ظهور حضرت مشروط به هیچ پیش شرطی به جز اذن خدا نیست. البته باید به این نکته توجه شود که غرض، رد رابطة شرطیت است و نه شانه خالی کردن از وظیفه بندگی خداوند و خدمتگزاری نسبت به امام عصر صلوات الله علیه و کسب رضایت ایشان.
اللّهم عجّل فَرَجَه و سَهِّل مَخرَجه و اَوسِع مَنهَجَه و اسلُک بی مَحَجَّتَه
پی نوشت ها:
1 سوره نحل،آیه1
2 سوره انفال، آیه5
3 بحارالأنوار، ج 52، ص 139 ، باب 22- فضل انتظار الفرج و مدح الشي
4 سوره برائت، آیه33
5 کمال الدین و تمام النعمه، باب 58، ح 16
6 بحارالأنوار، ج 52، ص90، باب 20- علة الغيبة و كيفية انتفاع ا
7 بحارالأنوار، ج 52، ص 283، باب 26- يوم خروجه و ما يدل عليه
8 بحارالأنوار، ج 52 ، ص 90، باب 20- علة الغيبة و كيفية انتفاع
9 بحارالأنوار، ج51 ، ص 112، باب 2- ما ورد عن أمير المؤمنين7
10 بحارالأنوار، ج 53، ص176، باب 31- ما خرج من توقيعاته ع …..
11 بحارالأنوار، ج 52، ص 92 ، باب 20- علة الغيبة و كيفية انتفاع
بدون دیدگاه