وصیت فاطمه زهرا علیها السلام
حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در مرضى که به مرگ او منجر شد به امیرالمومنین على علیه السلام وصیت کرد و عهدهاى خود را به وى متذکر شد. درباره وصیت آن حضرت روایت شده که امیرالمومنین على علیه السلام پس از وفات حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در کنار سر وى کاغذى یافت که در آن آمده بود:«بسم الله الرحمن الرحیم این چیزى است که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دختر رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله بدان وصیت کرده است. او گواهى مىدهد که جز خداى یکتا معبودى نیست و محمد بنده و فرستاده خداست و نیز گواهى مىدهد که بهشت و دوزخ حق است. قیامت خواهد آمد و در آن تردیدى نیست و خداوند هر که را در قبرهاست بر مىانگیزد.
اى امیرالمومنین على علیه السلام مرا حنوط کن و غسل ده و کفنم کن و بر من نمازگزار و شبانه به خاکم سپار و هیچ کس را مطلع مکن. تو را به خدا مىسپارم، و تا روز قیامت به فرزندانم سلام برسان.»
عده اى گفتهاند چون حضرت فاطمه زهرا علیها السلام بیمار شد، ام ایمن و اسماء بنت عمیس و امیرالمومنین على علیه السلام علیه السلام را بخواند و سه وصیت به امیرالمومنین على علیه السلام کرد:
نخست آن که با امامه دختر خواهرش زینب ازدواج کند که امامه فرزندان او را دوست مىداشت. آن حضرت فرمود:
«براى فرزندانم همچون من است». در روایتى آمده است:
«حضرت فاطمه زهرا علیها السلام گفت: دختر خواهرم بر فرزندانم دلسوز و مهربان است.»
امامه دختر ابو العاص بن ربیع و همان کسى است که روایت شده پیامبر در نماز بر دوشش مىگرفت. مادر او زینب دختر رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله بود. چون حضرت فاطمه زهرا علیها السلام از دنیا رفت، امیرالمومنین على علیه السلام بنا به وصیت آن حضرت با امامه ازدواج کرد و از همین رو بود که فرمود:
«چهار کساند که از دورى آنها چاره و راهى نیست.» و یکى از آن چهار تن را امامه ذکر کرد و فرمود:
«حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ازدواج با او را به من وصیت کرده بود.»
دوم آن که تابوتى براى او مهیا کند و سپس به شرح ویژگیهاى آن پرداخت. در روایتى آمده است: «اسماء بنت عمیس به حضرت فاطمه زهرا علیها السلام عرض کرد: من هنگامى که در دیار حبشه بودم، دیدم که (براى مردگان) چیزى مىسازند. پس اگر نظر تو را جلب مىکند مانند آن را برایت بسازم. پس
تختى خواست و آن را برگرداند. سپس مقدارى چوب به پایههاى آن بست و آنگاه پارچهاى روى آن انداخت. حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: براى من نیز مانند آن را بساز، مرا بپوشان که امیدوارم خدا تو را از دوزخ بپوشاند.»
مؤلف استیعاب به سند خود نقل کرده است که:
«حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دختر رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله به اسماء بنت عمیس گفت: من کارى را که با (جنازه) زنان مىکنند زشت مىشمارم. پارچهاى بر پیکر زن مىافکنند و پست و بلندیهاى بدن او نمایان مىشود. پس اسماء عرض کرد: اى حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دختر رسول خدارسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله آیا چیزى نشانتان بدهم که خود در دیار حبشه آن را دیدم. پس تعدادى چوب تر بیاورد و آنها را خم کرد و آنگاه پارچهاى بر آن افکند.
حضرت فاطمه زهرا علیها السلام با دیدن این وسیله فرمود: این وسیله خوب و نیکویى است که بدان جنازه زن از جنازه مرد، مشخص مىشود.
مؤلف استیعاب گوید:
«حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نخستین کس در اسلام است که جنازه او بدین نحو مستور شد و پس از وى زینب دختر جحش بدین ترتیب جنازهاش پوشیده و حمل شد.»
حضرت فاطمه زهرا علیها السلام بدین گونه بر نگاهداشت حجاب و عفاف خویش پاى فشارى مىکرد تا آنجا که وقتى پدرش از او پرسید: چه کارى براى زن صواب است؟ پاسخ داد: این که مرد را نبیند و مردى هم او را نبیند. او آن قدر به حجاب خود پایبند بود که حتى در بستر بیمارى از این که وى را بخواهند آشکارا حمل کنند، اظهار اندوه و ناراحتى مىکرد و از این بابت نگرانى خود را به اسماء بنت عمیس بازگفت و اسماء هم تابوتى را که دیده بود، براى حضرتش توصیف کرد و آن حضرت از این جهت خوشحال شد و پس از مدتها که از وفات پدرش مىگذشت و هیچ کس لبخندى بر لبانش ندیده بود، لب به تبسّم گشود. از همین جا مىتوان به دقت و توجه آن حضرت بدین مهم پى برد.
حاکم در مستدرک به سند خود از امام حسین علیه السلام از ابن عباس، روایت کرده است که گفت:
«حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به سختى بیمار شد پس به اسماء بنت عمیس فرمود:
آیا مىگذارى که پس از مرگ مرا آشکارا بر تخت حمل کنند؟ اسماء گفت:
به جان خودم سوگند نه. بلکه تابوتى چنان که دیدهام در حبشه مىسازند، برایت خواهم ساخت. حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به او فرمود:
آن را نشانم بده. پس اسماء تعدادى چوب تر خواست و آن را به تخت بست و این نخستینتابوت بود.
اسماء گفت: پس از دیدن تابوت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام تبسم کرد در حالى که من او را پس از مرگ پدرشان رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله تا آن هنگام خندان ندیده بودم. (آرى که اشیاء با ضد خود متمایز مىشوند).»
سوم آن که هیچ کس از افرادى که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نسبت به آنها خشمگین بود بر جنازهاش حاضر نشوند و نگذارند که بر جنازهاش نماز بخوانند و شبانه، هنگامى که دیدگان آرام مىگیرند و به خواب مىروند، او را به خاک سپارند و مزارش را پنهان دارند.
از جمله وصایاى دیگر آن حضرت به امیرالمومنین على علیه السلام آن بود که وى را با مقدار اضافى حنوطى که از رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله بر جاى مانده و چهل درهم بود، حنوط کنند. پیامبر خود این حنوط را سه قسمت کرده بود. قسمتى براى خود، قسمتى براى امیرالمومنین على علیه السلام و قسمتى براى حضرت فاطمه زهرا علیها السلام. و دیگر این که وى را در جامهاش غسل دهد و او را برهنه نکند زیرا او خود اندکى پیش از وفاتش غسل کرده و خود را پاک و نظیف ساخته و لباسهاى نو و تازهاش را در بر کرده بود. از همین روست که برخى گمان بردهاند که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام گفته است مرا با همین غسل، دفن کن. (این نظر چنان که بعدا هم خواهیم گفت، نادرست است.)
در روایتى است که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام وصیت کرد براى هر یک از زنان پیغمبرصلّى اللَّه علیه وآله دوازده اوقیه (هر اوقیه برابر چهل درهم) و براى زنان بنى هاشم نیز همین مقدار بدهند و نیز براى امامه دختر خواهرش، زینب، نیز مقدارى پول وصیت فرمود.
ابن عبد البر در استیعاب روایت کرده است که:
«حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به اسماء بنت عمیس فرمود: هنگامى که تو و امیرالمومنین على علیه السلام مرا غسل مى دهید و مگذار کس دیگرى بر من وارد شود.»
ابو نعیم اصفهانى هم در حلیه الاولیاء نظیر همین روایت را آورده و گفته است:
«چون حضرت فاطمه زهرا علیها السلام بمرد، امیرالمومنین على علیه السلام و اسماء او را غسل دادند.»
ابن سعد در طبقات به سند خود از ابو رافع از سلمى، و نیز مؤلف الاصابه از ابن سعد و احمد بن حنبل در حدیثى از ام رافع نقل کردهاند که فرمود:
«حضرت فاطمه زهرا علیها السلام بیمار شد و چون روزى که در آن بمرد فرا رسید، نزد من بیرون آمد و فرمود: اى مادر بر من آب براى غسل کردن بریز. من برایش آب ریختم. او نیز به بهترین شکل غسل کرد. و سپس فرمود: جامههاى تازهام را بیاور. برایش بردم و او آنها را در بر کرد، سپس فرمود: بستر مرا در وسط اتاق بگستر، من چنین کردم. حضرت فاطمه زهرا علیها السلام بر بستر دراز کشید و رو به قبله خوابید و سپس به منفرمود: اى مادر من هم اینک قبض روح مىشوم و خود غسل کردهام، پس هیچ کس نباید مرا برهنه سازد و سپس دنیا را بدرود گفت.»
ابو نعیم اصفهانى در کتاب حلیه الاولیاء گوید:
«چون وفات حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نزدیک شد به امیرالمومنین على علیه السلام دستور داد که اسباب غسل او را مهیا کند، پس خود غسل و طهارت کرد و خواستار کفنهایش شد. جامههایى خشن برایش آوردند. آنها را در بر کرد و دست به حنوط شد، سپس به امیرالمومنین على علیه السلام فرمود که چون بمیرد او را برهنه نکند و همان گونه وى را با جامههایش به خاک سپارد.»
ظاهرا غسلى که آن حضرت صلوات الله علیه فرمود، از براى تنظیف و تطهیر بود تا پس از وفاتش وى را پاک و طاهر در لباسهایش غسل دهند و برهنهاش نکنند. زیرا این کار به ستر و پوشیدگى نزدیک تر بود و کسى که مىخواست وى را غسل دهد، کارش آسان تر مىشد. اما اگر بگوییم غسلى کهحضرت فاطمه زهرا علیها السلام کرد غسل میت بود، سخن درستى نیست، زیرا نمىتوان غسل میت را پیش از مرگ انجام داد. برخى توهّم کردهاند که این غسل، غسل میّت بوده است اما این اندیشه درست نیست.
چون حضرت فاطمه زهرا علیها السلام وفات یافت، مردم مدینه یک صدا فریاد بر آوردند. زنان بنى هاشم در خانه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام گرد آمدند و یک صدا مىگریستند. نزدیک بود مدینه از بانگ و شیون آنها به لرزه در آید. آنان مىگفتند:
اى سرورا! اى دختر رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله.
مردم همچون گلّههاى اسب به سوى امیرالمومنین على علیه السلام روى کردند. آن حضرت نشسته بود در حالى که امام حسن و امام حسین علیهما السلام پیش رویش بودند و مىگریستند. مردم از گریه آنها گریستند. ام کلثوم که روبندى به چهره داشت و ردایى در بر کرده بود، بیرون آمد و مىگریست و مىگفت: اى پدر! اى رسول خداصلّى اللَّه علیه وآله! اینک به حقیقت تو را از دست دادیم و دیگر هیچگاه دیدارت نخواهیم کرد. مردم جمع آمدند و نشستند. آنان امیدوار بودند و انتظار مىکشیدند که جنازه بیرون آید تا بر آن نماز گزارند، اما ابو ذر بیرون آمد و به آنان گفت: بر گردید که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دختر رسول خداصلّى اللَّه علیه وآله! بیرون بردنش در این شب را به تأخیر انداخته است.
مردم برخاستند و رفتند.
در کتاب روضه الواعظین آمده است:
«حضرت فاطمه زهرا علیها السلام پس از وفات پدرش همواره اندوهگین و غمزده و محزون و دردمند و دلشکسته و گریان بود. سپس به سختى بیمار شد و چهل شب در آن حال بماند تا آن که وفات یافت. چون به حال احتضار افتاد، ام ایمن و اسماء بنت عمیس را فرا خواند و در پى على فرستاد چون على بر بالینش حاضر شد، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام گفت: اى پسر عمو! مرگ من فرا رسیده و من لحظه به لحظه چیزى به خود نمىبینم مگر آن که به پدرم مىخواهم بپیوندم. من تو را به چیزهایى که در دل دارم وصیت مىکنم. امیرالمومنین على علیه السلام به او گفت: اى دختر رسول خداصلّى اللَّه علیه وآله! هر چه دوست دارى به من وصیت کن. آنگاه در کنار سر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نشست و هر کسى را در اتاق بود بیرون کرد. سپس حضرت فاطمه زهرا علیها السلام گفت: اى پسر عمو تو مرا دروغگوى و خیانتکار نیافتى و از زمانى که با من معاشرت داشتى من تو را مخالفت نکردم. امیرالمومنین على علیه السلام فرمود: پناه بر خدا تو داناترى به خدا و نکوکارتر و پرهیزکارتر و گرامىتر و از خدا ترسان ترى، که من بخواهم تو را به خاطر مخالفتت با خودم توبیخ کنم. به راستى جدایى و رفتن تو از پیش من بسیار گران است، اما کارى است که از آن هیچ چارهاى نیست. به خدا سوگند داغ مصیبت رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله بر من تازه گشت و من وفات و از دست دادن تو را بس بزرگ مىدانم. پس ما از خداییم و به او بازمىگردیم از مصیبتى که فاجعهبارترین و دردناکترین و تلخترین و اندوهبارترین آنها، به خدا همین مصیبت است که از پس آن هیچ تسلیت و آرامشى نیست. آنگاه هر دو زمانى گریستند. امیرالمومنین على علیه السلام سر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را گرفت و به سینهاش چسباند و سپس گفت: هر چه مىخواهى به من وصیت کن که مرا وفادار مىبینى و هر آنچه را که بفرمایى اجرا خواهم کرد. و فرمان تو را بر کار خویش ترجیح خواهم داد.
حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: خداوند به جاى من تو را پاداش نیک دهد، اى پسر عمو! آنگاه آنچه را که مىخواست به امیر مؤمنان علیه السلام وصیت کرد. پس آن حضرت برخاست و تمام وصایاى او را به کار بست. او را در پیراهنش غسل داد. اسماء بنت عمیس نیز آن حضرت را در کار غسل یارى کرد.»
ابن عبد البر در استیعاب مىنویسد:
«امیرالمومنین على علیه السلام با اسماء بنت عمیس، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را غسل داد.» حاکم در مستدرک به سند خود از اسماء بنت عمیس نقل کرده است که گفت: «من و على، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دختر رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله را غسل دادیم.»
امیرالمومنین على علیه السلام خود مستقیما حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را غسل مىداد و اسماء او را بر این کار یارى مىکرد. بدین ترتیب استبعاد برخى که مىگویند اسماء زنى بیگانه بود، با امیرالمومنین على علیه السلام به کار غسل حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پرداخت، رفع مىشود. زیرا اسماء در آن روز همسر أبو بکر بوده است. در برخى از اخبار آمده که امیرالمومنین على علیه السلام به امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرمود که آب بیاورند و جز خود او و امامین حسنین علیهما السلام و ام کلثوم و فضه (کنیز حضرت فاطمه زهرا علیها السلام) و اسماء بنت عمیس، کس دیگرى در آنجا حاضر نبوده است.
ابن عبد البر در استیعاب گوید:
«چون حضرت فاطمه زهرا علیها السلام وفات یافت، عایشه آمد تا داخل شود اما اسماء گفت: داخل مشو. عایشه به أبو بکر شکایت برد و گفت: این خثعمیه میان ما و دختر رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله مانع مىشود و چیزى مانند هودج عروس براى او ساخته است. پس أبو بکر آمد و بر در ایستاد و گفت: اى اسماء چه چیز تو را واداشت که همسران رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله را از داخل شدن بر دختر رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله منع کنى حال آن که براى او چیزى همانند هودج عروس ساختهاى؟ اسماء پاسخ داد: مرا فرمود که نگذارم کسى بر وى وارد شود و آن چه را که اینک ساختهام در زمان زنده بودنش بر وى بنمایاندم و او خود فرمود که آن را برایش بسازم. پس أبو بکر گفت: هر چه را که او به تو فرموده، انجام بده.
آنگاه خود بازگشت. امیرالمومنین على علیه السلام او را در هفت جامه کفن کرد و با باقىمانده حنوط رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله وى را حنوط کرد و بر او نماز گزارد و پنج تکبیر گفت و در دل شب به خاکش سپرد و مزارش را پنهان ساخت. به هنگام دفن آن حضرت و گزاردن نماز بر پیکرش جز امیرالمومنین على علیه السلام و امامین حسنین علیهما السلام و عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابو ذر و سلمان و بریده و گروهى از بنى هاشم و یاران خاص امیرالمومنین على علیه السلام کس دیگرى حضور نداشت.»
درباره محل دفن آن حضرت اختلاف است. برخى گویند او در خانهاش دفن شده. این قول صحیحتر و شایسته اعتبار است. همچنین گفتهاند: او در بقیع به خاک سپرده شد و امیرالمومنین على علیه السلاماطراف قبر او، قبرهاى دروغین دیگرى پدید آورد تا هیچ کس جایگاه حقیقى قبر او را نشناسد.
ابن سعد در طبقات گوید:
«امیرالمومنین على علیه السلام و عباس و فضل، در قبر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام درون شدند.» تعدادى روایات با اسانید مختلف نقل شده است که مىگویند: «امیرالمومنین على علیه السلام بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نماز گزارد.» ابن سعد همچنین روایات بسیارى با چند سند از زهرى نقل کرده است که گفت: «امیرالمومنین على علیه السلام ، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دختر رسول خدا را شبانه به خاک سپرد.» همچنین به سند او از جابر از امام باقر علیه السلام نقل شده که گفت: «حضرت فاطمه زهرا علیها السلام، شبانه دفن شد.»
همچنین روایاتى از موسى بن على از برخى اصحابش و از عایشه و از یحیى بن سعید نقل شده است که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام شبانه دفن شد وى به سند خود از امام حسین علیه السلام نقل کرده است که گفت:
«از ابن عباس پرسیدم حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را چه وقت دفن کردید؟ گفت: به شب او را دفن کردیم بعد از آن که همه جا آرام گرفته بود. پرسیدم: چه کسى بر او نماز گزارد؟ گفت: امیرالمومنین على علیه السلام.»
حاکم به سند خود از عایشه نقل کرده است که گفت:
«حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دختر رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله شبانه دفن شد و أبو بکر از این امر آگاهى نیافت تا هنگامى که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به خاک سپرده شد و امیرالمومنین على علیه السلام بر او نماز گزارد.»
ابن عبد البر در استیعاب گوید:
«امیرالمومنین على علیه السلام بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نماز گزارد و او کسى بود که با اسماء بنت عمیس حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را غسل داد و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به وى پیشنهاد کرد که شبانه به خاکش سپارند.»
سمهودى در وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، تعدادى روایت آورده که نشانگر آن است که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام شبانه دفن شد. از جمله این روایات، روایتى است که از بیهقى حکایت کرده است. او مىگوید:
«ثابت شده که أبو بکر از وفات حضرت فاطمه زهرا علیها السلام آگاهى نیافت چون در صحیح است که امیرالمومنین على علیه السلام او را شبانه به خاک سپرد و أبو بکر آگاهى نیافت.»
طبرى در دلائل الامامه از محمد بن همام نقل کرده است که امیرالمومنین على علیه السلام ، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را در روضه دفن کرد و جایگاه قبر او را پنهان ساخت. وى گوید: فرداى شبى که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دفن شد، در بقیع چهل قبر تازه پدید آمده بود.
روایت شده است که امیرالمومنین على علیه السلام پس از دفن حضرت فاطمه زهرا علیها السلام علیها السلام بر خاست و صورتش را به طرف قبر رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله برگرداند و آنگاه گفت:
«سلام بر تو اى رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله از من و از دخترت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و دیدارکنندهات که در جوار تو فرود آمده و در دل خاک در بقعه تو خفته است. کسى که خداوند زود پیوستن به تو را برایش برگزید. اى رسول خدا، از فراق محبوبهات، شکیبم کم شد و صبرم در فراق بانوى زنان جهانیان از بین رفت جز آن که جاى تسلیت براى من با دیدن فراق سخت و مصیبت کمرشکن رحلت تو باقى است، زیرا من بودم که تو را در مزارت نهادم و به هنگامى که سرت بر سینهام قرار داشت، جان دادى. آرى در برابر تقدیر خدا جز قبول گزیرى نیست. انا لله و انا الیه راجعون. پس امانت بازگردانده شد و گروگان دریافت گشت و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام ربوده شد.
پس چه زشت است روى آسمان کبودین و زمین غبارآلود! (۶) اى رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله پس اندوه من جاودانى و شبهایم به بىخوابى مىگذرد و غم همواره در دلم جاى کرده است، تا زمانى که خداوند خانهاى را که تو در آن اقامت دارى برایم اختیار کند. اندوهى دارم که دل را خون مىکند و غمى دارم که قلبم را از جاى کنده است.
چه زود خداوند میان ما جدایى انداخت. من از این جدایى به خدا شکوه مىکنم.
به زودى دخترت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به تو خبر خواهد داد که چگونه امت شما علیه من با یکدیگر همدست شدند و حق خود او را پایمال کردند. پس تو خود با اصرار داستان را از او بپرس و از او گزارش بخواه زیرا چه بسا درد دلهایى داشت که چون آتش در سینهاش مىجوشید، اما در دنیا راهى براى بازگفتن آنها نیافت. اما او به زودى آنها را خواهد گفت و خدا خود داورى خواهد کرد که او بهترین داوران است.
درود و سلام بر هر دوى شما اى رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله! سلام وداع کنندهاى که نه دلتنگ است و نه خسته. پس اگر بازگردم، نه از روى دلتنگى است و اگر بمانم نه به آن دلیل است که به وعده خداوند به شکیبایان، بد گمانم.
واى واى! شکیبایى فرخندهتر و زیباتر است. و اگر بیم چیرگى دشمن بر ما نبود، هرآینه اى حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در کنار مزار تو مقام مىکردم و در کنار آن چون معتکفان درنگ مىنمودم. و همچون مادرى فرزند مرده، بر این مصیبت بزرگ مىگریستم. پس در برابر چشمان خدا دخترت پنهانى به خاک سپرده شد و با زور و ستم حقش پایمال گشت و آشکارا او را از میراثش بازداشتند، حال آن که از هنگام مرگ تو چیزى سپرى نشده و یادت کهنه نگشته بود.
پس اى رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله! من تنها به خداوند شکایت مىبرم، و بهترین تسلیت در توست اى رسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله. پس درود خدا بر تو و سلام و رضوان الهى بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و بر تو باد!» چون امیرالمومنین على علیه السلام، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را در قبر نهاد بر کناره قبر بایستاد و شروع به خواندن شعر کرد.
حاکم در مستدرک گوید:
«چون حضرت فاطمه زهرا علیها السلام از دنیا رفت امیرالمومنین على علیه السلام علیه السلام فرمود:
لکلّ اجتماع من خلیلین فرقه و کل الذی دون الفراق قلیل
و ان افتقادى فاطما (علیها السلام ) بعد احمد دلیل على ان لا یدوم خلیل»
طبرى در دلائل الامامه از محمد بن همام نقل کرده است که:
«مسلمانان چون از وفات حضرت فاطمه زهرا علیها السلام آگاهى یافتند، به بقیع آمدند و در آنجا چهل قبر دیدند.
پس تشخیص قبر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام از سایر قبرها براى آنها مشکل شد. پس مردم بانگ و فریاد به راه انداختند و هر یک دیگرى را ملامت کرد و گفتند: پیغمبر صلّى اللَّه علیه وآله شما فقط یک دختر در میانتان به یادگار نهاد و این دختر بمرد و دفن شد، در حالى که شما در وفات او حاضر نبودید و بر او نماز نگزاردید و قبرش را نشناختید. برخى از صاحب اختیاران گفتند: زنان مسلمان را بیاورید تا این قبرها را نبش کنند تا ما جنازه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را بیابیم و بر او نماز بگزاریم و مزارش را زیارت کنیم. این خبر به گوش امیر مؤمنان علیه السلام رسید. آن حضرت خشمگین و در حالى که چشمانش سرخ شده و رگهاى گردنش برجسته گشته بود با قباى زرد خود که در هر مشکلى آن را مىپوشید و با تکیه بر شمشیرش ذو الفقار، بیرون آمد تا به بقیع رسید. شخصى به سوى مردم رفت و به آنان گفت:
این امیرالمومنین على علیه السلام است که چنان که مىبینید مىآید او به خدا قسم مىخورد که اگر کسى یک سنگ از این قبرها بردارد همه را از دم تیغ مىگذراند. برخى آن حضرت را سر راه دیدند و مالک به او گفت: اى ابو الحسن(امیرالمومنین على علیه السلام )به خدا سوگند هرآینه ما قبر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را مىشکافیم و بر او نماز مىگزاریم. پس امیرالمومنین على علیه السلام به دست خود جلو جامه او را گرفت و او را از جاى بلند کرد و محکم بر زمینش کوبید و گفت: از ترس آن که مبادا مردم به ارتداد گرفتار آیند از حق خود گذشتم اما در مورد قبر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به خدایى که جان امیرالمومنین على علیه السلام درید قدرت اوست، اگر تو و یا یکى از همراهانت اندکى آهنگ آن کنند، همانا زمین را از خونتان سیراب مىکنم. پس اگر دوست دارى متعرض قبر شو.
در این هنگام یکى دیگر جلو آمد و به آن حضرت گفت:
«اى ابو الحسن(امیرالمومنین على علیه السلام) به حق رسول خدارسول خدا صلّى اللَّه علیه وآله و به حق کسى که بر فراز عرش است دست از او بردار که ما از انجام کارى که تو را ناخوشایند باشد، بازخواهیمایستاد. امیرالمومنین على علیه السلام دست از او برداشت و مردم پراکنده شدند و دیگر از نبش قبر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام منصرف گشتند.»